سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
هر گاه خداوند خیر بنده ای بخواهد، او را در دین آگاه می کند و راه راست را به او نشان می دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 8

پس از آنکه داعیه‌داران خلافت در گفت‌و‌گوی احتجاج گونه امیر‌المؤمنین ـ علیه‌السلام ـ ‌درماندند‌، گردنکشی را که بعدها لقب شمشیر اسلام بر او نهادند‌، بر‌انگیختند تا کار علی ـ علیه‌السلام ـ را یکسره سازد و خود را از گزند زبان روشنگر او در امان دارند‌. هم اینجا بود که زهرا ‌ـ سلام الله علیها ـ به مسجد رفت و خطبه خواند و علی ـ علیه‌السلام ـ در خانه ماند ، او به مسجد رفت که شمشیر زبان علی ـ علیه‌السلام ـ را از کلام خویش برکشد و بر گوش و هوش مردمان غرّه گمراه بکوبد، و علی ـ علیه‌السلام ـ در خانه ماند تا تیغ اوباش ظاهرالصلاح مدینه‌، قرآن ناطق را پاره پاره نسازد‌.
فاطمه ـ سلام الله علیها ـ پس از حمد و نعت خدا و باز گو کردن آلاء و نعماء الهی‌، نبوت و رسالت پدر خود را‌، نعمتی بزرگ خواند و ماجرای دستگیری آن امام رحمت از این گمشدگان جهل و غضب را یادآوری کرد‌. آنگاه خود را معرفی فرمود که هان! بدانید من فاطمه‌ام‌، فرزند همان پیامبری که قرآن و احکام و نورانی آن را فرا رو یتان قرار داد‌؛‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ فاطمه ـ سلام الله علیها ـ حرف اول و آخر را بر زبان راند و به توصیف حال و روز آن مردمان گمراه پرداخت‌. ‌غصب فدک را به رخ غاصبین کشید و ادعای ارث نبردن خود را با آیات قرآن رد کرد. انصار و یاران پیامبر را مخاطب قرار داد و از خود‌خواهی و راحت‌طلبی آنها و زیر پا نهادن حق، و سکوت در برابر باطل‌، فریاد کرد‌. خلیفه، درمانده از هر آنچه فاطمه ـ سلام الله علیها ـ گفته بود‌، به دروغ چیزی گفت و فاطمه ـ سلام الله علیها ـ از نیرنگ آنها به خدا پناه برد و گفت صبر می‌کنم و خلیفه مردم را به قضاوت فرا خواند . پس آنگاه زهرا ـ سلام الله علیها ـ به خانه بازگشت و با علی ـ علیه‌السلام ـ از سکوت و خانه نشینی‌اش به شکایت سخن گفت و علی ـ علیه‌السلام ـ پاسخ داد که مقدور امروز من همین است که وظیفة الهی است و خدا رزق تو را ای کوثر جاوید پیغمبر‌، پایدار کرده است و باید کار به او وانهاد که او کفیل و مأمون ماست.
راستی حقیقت ماجرا چه بود‌؟ برخی گمان می کنند فاطمه ـ سلام الله علیها ـ از میل و خیال خود به مسجد رفت و سخن گفت و یا در پشت در‌، راه ورود دژخیمان را بست و مجروح شد‌، و یا به داغداری مرگ پدر ناله‌های ‌بیت‌الأحزان را سر داد‌. آنها که سجایای فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را خوانده اند و توصیفات او را شنیده‌اند‌، نه تنها در عصمت او‌، که در اوج کمالات و بندگی او شکی ندارند و اگر معیار بندگی، تبعیت از ولایت و تسلیم در برابر امام زمان باشد‌،‌ می‌توان پذیرفت که این همه جوش و خروش فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بدون اذن و امر امیرمؤمنان ـ علیه‌السلام ـ بوده باشد‌؟
راستی حقیقت ماجرا چه بود ؟ شاید اگر همین چند کلام فاطمه ـ سلام الله علیها ـ در تاریخ نمانده بود‌، غبار فتنه و آشوب نور چشمها را می‌گرفت و جز سیاهی و ظلمت چیزی برای دیدن باقی نمی‌گذاشت‌؛ که در آن هیاهو گرفت و نگذاشت‌. اما کلام فاطمه ـ سلام الله علیها ـ روزنه‌ای در آن دالان ظلمت ایجاد کرد تا آنها که به ریسمان ولایت چنگ می زنند و بالا می‌آیند‌، از این قطعه نورانی، حقیقت ماجرا را در‌یابند‌:
«فلمّا اختار الله لنبیه ـ ص ـ دار انبیائه و مأوی اصفیائه‌، ظهر فیکم حسیکة النّفاق»
پس آنگاه که خدا سرای انبیاء الهی و مأوای برگزیدگان خویش را برای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ اختیار کرد‌، خار و تیغ نفاق در شما نمایان شد‌.
نفاق‌، جریان همراه اما پوشیده و پنهانی است که مجالی می‌جوید تا سر بر آورد و ضربه خود را وارد سازد‌. زهرا ـ سلام الله علیها ـ خطاب به مردمانی که بیشترشان از روزهای سختی و تنهایی همراه پیامبر بوده‌اند، مرگ اورا آغاز ظهور نفاق می‌خواند که پیشترها شکل گرفته بود:
«ظهر فیکم حسیکة النفاق»
و همین نفاق ناشناخته و پیچیده بود که تلاش بیست و چند ساله پیامبر را کنار زد و هر آنچه در مدح و اثبات علی ـ علیه‌‌السلام ـ آمده بود را پشت سر گذاشت و بر منبر و محراب و امامت مسلط شد و مردمان همراه پیامبر، در سختی و جنگ و تنهایی و غربت‌، خیال توطئه را هم به سر نگذراندند و بویی از خدعه و خیانت را هم احساس نکردند‌. تیغ و خار نفاق آرام وآهسته سر بر آورد:
«و سمل جلباب الدین»
و پوشش دین را اندک اندک پوسانید و درید‌، پوششی که قرار بود دین را از گزند حوادث در امان دارد و دینداران را به مأمن مألوف حصن الهی برساند‌؛ نفاق سر بر آورد و پوشش دین را درید‌!
«و نطق کاظم الغاوین و نبغ خامل الآفلین و هدر فنیق المبطلین‌، فخطر فی عرصاتکم»
آنگاه‌، گمراهانی که اسلام کلام اغواگرشان را خفه کرده بود، به سخن آمدند و فرومایگانی که با طلوع خورشید نبوت در پستی خویش افول کرده بودند سر بر آوردند و سرکرده جماعت باطل گرا به صدا آمد و بالا‌نشین شد و با خیالی آسوده در عرصة روزگارتان به جولان پرداخت‌.
«واطلع الشیطان رأسه من مغرزه هاتفاً بکم‌، فألفا‌کم لدعوته مستجیبین و للغرّة فیه ملاحظین‌، ثم استنهضکم فوجدکم غضاباً فوسمتم غیر ابلکم و اوردتم غیر شربکم هذا»
شیطان دوباره از سوراخی که در آن خزیده بود، سر بر آورد‌، به شما ندا داد و در حالی که دعوت او را اجابت کردید ودنباله روی خدعه او بودید‌، در کنارتان قرار گرفت. آنگاه شما را بر‌انگیخت و تحریک کرد و شما را خشمگین و غضبناک یافت‌، در نتیجه اشتباه کردید‌، گویی شتر دیگری را داغ زدید و از آبی که سهم شما نبود ، نوشیدید‌!
همین چند جمله ما را بس است‌، اگر نیک بنگریم و بدانیم‌! پیکان آتشین کلام زهرا ـ سلام الله علیها ـ حزبی را نشانه می‌گیرد که سالها آنسوی پرده دین‌، در سوراخ نفاق خویش توطئه می‌کرد و تیغ خود را به این جلباب نزدیک می‌‌ساخت‌. پس از رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ خار نفاقشان از این پوستین گذشت و وارد عرصة دین‌داری مردمانی شد که حقیقت ماجرا را نمی‌دیدند‌! کار چنان دقیق و ظریف بود و فضا آنگونه پیچیده و اغواگر که باید خورشیدی از نور بر می آمد و سرمایه‌ای از غیب حراج می‌شد و زهرا ـ سلام الله علیها ـ که علی ـ علیه‌السلام ـ او را بقیة‌النبوة می‌خواند‌، چنان بود که به امر مولا به میدان رفت‌. اگرچه بیچارگان زمین‌گیر از خدعة نفاق را کلام او اثری نبخشید اما ناظران بی‌غرض تا‌ریخ را آگاه کرد‌، تا اگر نفاق و محل ورود آن را در این مجموعه ندیدند و نیافتند‌، آثار آنرا نیک بنگرند تا به حقیقت ماجرا رهنمون شوند‌. بعد‌ها حقیقت سخن زهرا ـ سلام الله علیها ـ عیان‌تر شد،‌ که ابو‌سفیان و فرزندانش و قبیلة امویان با آن همه آزار و اذیتی که به پیامبر و اصحابش رساندند‌، سر از دستگاه خلافت و حکومت درآورند و حلقوم اغواگران دوباره برای مردم بی‌خبر از همه جا به جوشش افتاد‌. این گوشه‌ای از آن همه واقعیت کلام فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بود‌. حتی آن زمان هم درست ندیدند و نفهمیدند‌! راستی غاوین و آفلین و مبطلین و شیطان در سوراخ خزیده‌، کدام جریان و حزب فتنه‌گری بود که زهرا ـ سلام الله علیها ـ این گونه بر آنها می‌خروشید‌؟ سخن از چند نفر اوباش و خودخواهان فرومایه آنروز مدینه و مکه بود یا جماعتی که در طول تاریخ با حقیقت درافتاده بودند و آنگاه این گروه منافق‌، راه را برای حضور آنها در عرصات مسلمین فراهم آورده‌؟
لباس تربیت نبوی که بر تن مردمان آن روزگار بود را نیرنگ منافقین درید و باری که قرار بود
«اعضاد الملّة وحصنة الاسلام»
به دوش کشند بر زمین ماند‌. دستان علی ـ علیه‌السلام ـ بسته بود و این بار سنگین نباید رها می‌شد و کسی نمانده بود جز فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و راستی که کسی را هم جز او توان رویارویی با این جریان عظیم نفاق نبود‌، حماقت این جماعت غاصب اگرچه خیال تدبیر داشت اما زاویه‌ای را برای حضور زهرا ـ سلام الله علیها ـ در این میدان گشود‌. فدک بهانه به حق گفتار فاطمه ـ سلام الله علیها ـ شد و حرف اول و آخر را بر زبان راند‌:
«فاعملوا انّا عاملون و أنتظروا انّا منتظرون»

 نوشته شده توسط حسن صحرایی در چهارشنبه 85/4/21 و ساعت 6:38 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
مجموع بازدیدها: 4099
جستجو در صفحه

خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو